شماره ی 20 لطفا!

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

شماره ی 20 لطفا!

یک روز می رسد من حسابی پول دار شده ام

یک روز که کاتالوگی از آدم های دلخواه و باب طبع اختراع شده است

آن وقت یک نیش ترمز می زنم جلوی همان فروشگاهی که کاتالوگها را دارد

بعد از ماشین پیاده می شوم وارد فروشگاهی که شبیه بانک است

و باجه باجه می شوم ، نوبت میگیرم ، پیجر شماره ی مرا میخواند میروم سمت باجه

به فروشنده سلام می کنم و یکی یکی صفحه ها را ورق میزنم

آنقدر ورق میزنم تا برسم به تو ، شماره ی 20 ..

بعد با کمال میل به فروشنده می گویم" این لطفا "

و میروم می نشینم توی ماشین منتظر تو ، من تو را توی بزرگترین مزایده برده ام

تو می آیی ، در را باز میکنم ، محکم بغلت میکنم 

صورتت را می بوسم یک بوسه از ته دل

از همان بوسه هایی که کنار گذاشته بودم برای چنین روزی

تو می نشینی ، بهت نگاه می کنم دلم غنج میرود دست هایت را می گیرم

نگاهم میکنی ، لبخند میزنی ، درگوشت می گویم :

"گفته بودم که پیدایت میکنم سر وقتش ! " بهم میگویی:" حالا وقتشه! "

بهت میگویم "حالا وقتشه! " و پایم را روی گاز میگذارم

و از همه ی نظرها دور می شوم میرویم یک جا که فقط من باشم و تو

تو  باشی و من

یک جا که بشود یک دل سیر به جای همه ی روزهای نبودنت نگاهت کرد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |